شیخ شهید مشروطه مشروعه
قیام مشروطه تجربهاي دو پهلو و«شیرین-تلخ» بود که از سویی تبلور روح انقلابی ملت مسلمان و جهاد ضداستبدادی علمای امت و از سوی دیگر نقطه عطف تحولات بزرگ در عرصه سیاسی- فرهنگی در مواجهه با تمدن مادیگرای غربی بود. این تمدن از سویی با وجهه استعماری و از سويی با دستاوردهای متفاوتی در عرصه تفکر اجتماعی و سیاسی به سراغ ایران نیز آمده بود؛ علما و مجاهدین، در تعیین جایگاه خود نسبت به استعمار انگلیس و روس و استبداد فاسد قاجار و عقبماندگی شدید اقتصادی و آپارتاید علمی (استضعاف تاریخی ایرانیان در همه زمینهها) دچار وضعی بیسابقه شده بودند! از سویی شاه مستبد به مشروطیت و کنترل قانونی تن نمیداد و از سویی نیز جریانهای به اصطلاح روشنفکری غربگرا و فراماسونها و گروههای سکولار وارد عرصه شده و به جای استبداد شاهنشاهی یک سیستم غربگرا و لائیک را میخواستند. امّا آنچه در این میان حائز اهمیت است اتفاق نظر علما و فقهای مطرح درباره ماهیت ضددینی و الحادی آن 2 جریان بود. اما متأسفانه در اینکه کدامیک خطرناکترند مصداقا اختلاف نظرهایی به وجود آمد و عاقبت علاوه بر آنکه سلطنت و استبداد علاج نشد و استبداد قاجار به استبداد پهلوی تبدیل شد جنبش مردمی- اسلامی مشروطه نیز به لحاظ محتوای نظری، از اهداف و مبانی اسلامی به سوی مبانی مشروطه انگلیسی- فرانسوی منحرف شد. در این میان اظهارات شفاف و مستند 2 تن از فقهای بزرگ و مجاهد شیعه در باب مشروطیت، مستحق توجه بیشتری است زیرا هر دو جزو رهبران تئوریک و سیاسی نهضت مشروطه بودهاند.
رساله« تنبیه الامّه و تنزیه المله» مرحوم علامه نایینی را برخی، یکی از بهترین مانیفستهای فقهی به نفع مشروطهخواهی دانستهاند و از سویی نیز سخنان و رسالههای شیخ فضلالله نوری شهید که خود ابتدا به ساکن از طراحان و رهبران اصلی مشروطهخواهی در تهران بود و سپس به خاطر نفوذ جریانهای سکولار و فراماسون در نهضت مشروطیت، به تدریج سخنان هشداردهنده و منتقدانه خود نسبت به برخی از شعارهای مطرح شده را بهطور جدی مطرح کرد، یکی از شفافترین موضعگیریهای فقهی- سیاسی در نقد مشروطیت- انگلیسی- بوده است بدون اینکه از استبداد دفاعی کرده باشد. اینک به مقتضای هدف این نوشتار بخشهایی از مواضع فقهی- سیاسی هر 2 بزرگوار در اینجا نقل شده و تقریبا بدون هیچ تفسیری در معرض قضاوت قرار گرفته است؛ آنچه در پایان میتوان نتیجه گرفت این است که باوجود برخی مشهورات و القائات خاص سیاسی، مبانی فقهی و اهداف سیاسی علامه نایینی و
شیخ شهید، علیالاصول یکی است و تفاوتهای موجود در صغرای مسأله یا در مصادیق سیاسی آن دوران است؛ به عبارت دیگر نه علامه نایینی، طرفدار مشروطه غربی است و نه شیخ فضلالله نوری، طرفدار استبداد و ضدمشروطه است.
مشروطیت دینی نه لائیک
«صدور احکام حجج اسلام نجف اشرف برای برائت ساحت مقدس دین اسلام از احکام جوریه مخالف با ضرورت عقل مستقل، حجتی شد ظاهر و لسان عیبجویان را مقطوع ساخت». علامه در این فراز مشروعیت حرکت را مستند به فتوای فقهای اسلام میداند که علیالقاعده همان «مشروطه مشروعه» است یا در بخشی دیگر از کتاب خود آورده است:«در شریعت مطهره (اسلام)، حفظ بیضه اسلام را اهم جمیع تکالیف و حکومت اسلامی را از وظایف و شئون امامت مقرر فرمودهاند». ایشان در این بند تئوری حکومت را در راستای بحث«امامت» میداند. آیتالله نایینی در ذیل پرسشی، حکومت را امانت الهی میداند و در ادامه «ولایت» را به «نصب الهی» منوط میکند: «حقیقت سلطه و حکومت، عبارت از ولایت بر حفظ نظم و به منزله شبانی گله است، لهذا بنصب الهی که مالک حقیقی و ولی بالذات و منشأ همه ولایات است، منوط است». آیتالله قسمتی از کتاب خود را به تفصیل و تشریح این مسأله اختصاص میدهد که مشروطه مشروعه به عبارتی دفع افسد به فاسد است و اگر از نوع نقطه آرمانی ما یعنی«ولایت مطلقه فقیه» نباشد، شامل ظلم کمتری است و اذن فقیه تا حدودی آن را تطهیر و مشروع میکند:«... (حکومت مشروطه) با صدور اذن، از ناحیه صاحبان اصلی ولایت اذن (فقهای واجد شرایط) لباس مشروعیت پوشیده و از اغتصاب و ظلم به مقام امامت و ولایت (تا حدودی) خارج تواند شد و مانند متنجس بالعرض است».
دیدگاههای شهید شیخ فضلالله نوری(ره)
عالم ربانی، فقیه شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری از رهبران اصلی قیام ضداستبدادی مشروطه در ایران بود که پس از مدتی به علت کشف خط انحراف، با دقت و صلابت فوقالعادهای به افشاگری آنان و شفافسازی جریان غربگرا و وابسته پرداخت که عاقبت نیز جان خود را برسر این مقاومت هوشیارانه گذارد. مناسب دیدم به خاطر اینکه از آن تاریخ تا به امروز، شیخ شهید همچنان آماج حملات کور جریانات مغرض و وابسته بوده است، قبل از آنی که فرازهایی از اندیشه و رفتار سیاسی وی را برجسته کنیم بحث خود را با 2 نقل به یاد ماندنی راجع به این شخصیت تاریخی آغاز کنیم: مرحوم آیتالله طالقانی میگوید: «پس از تشکیل مجلس، طرفداران استبداد کرسیهای مجلس را پر کردند و انگشت بیگانگان نمایان شد، کشته شدن شیخ فضلالله نوری بدون محاکمه و به دست یک فرد ارمنی، لکه ننگی در تاریخ مشروطیت نهاد». زندهیاد جلال آل احمد نیز در کتاب«خدمت و خیانت روشنفکران» میگوید:«من نعش آن بزرگوار- شیخ شهید– را بر سر دار، همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از 200سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد». شیخ در رساله افشاگر«تذکره فاضل و ارشاد الجاهل» که به قصد بدعتزدایی و مبارزه با انحراف قیام مشروطه نوشته شد و با روایت شریفه «هرگاه بدعتها آشکار شود، بر آگاهان است که علم خویش اظهارکنند و الا لعنت خدا بر آنان رواست». آغاز شده، به ضرورت حاکمیت قانون در جامعه اشاره میکند امّا تأکید میورزد این قانون در جامعه اسلامی جز قانون اسلام نمیتواند باشد و سپس از جهل و عوامگری توده ملت گلایه میکند:«حفظ نظام محتاج به قانون است و هر ملتی که تحت قانون داخل شد و طبق آن عمل کرد، امور آنان به استعداد قانونشان منظم شد ولی بهترین قوانین، قانون الهی است و این مطلب برای مسلمانان محتاج به دلیل نیست... امّا هزار حیف که افراد ملت ما را رغبت تحصیل علم نیست... قانون الهی منحصر در عبادت نیست بلکه حکم جمیع مواد سیاسیه را بر وجه اکمل داراست حتی ارش الخدش».
شیخ در بخشی دیگر از رساله خود صریحا میگوید که با آزادی مطلق و غیردینی (حریت مطلقه) که مستلزم کنار گذاردن اخلاق و فضیلت و حریم مردم و حدود الهی است، مخالف است چون مفهوم آن نقض حلال و حرام خداست، سپس مواردی از سوء استفاده از آزادی بیان و قلم در روزنامهها و خطابههای آن روز را مثال میزند که صریحا علیه مسلمات اسلام و حریم مردم بود:«آه از نفهمی! ای عزیز اگر اینگونه اعطای حریت مطلقه نشده بود آن خبیث در محضر عمومی، این همه انکار ضروریات [دین] نمیکرد و نمیگفت که آخوندها از خودشان درآوردهاند که قسم بخور برو پی کارت و آن مرتد نمینوشت اصول دین 2تاست: [یکی] توحید یعنی اتحاد و [دوم] عدل یعنی مساوات- حادیو آن ملعون نمینوشت که قانون بشر مثل قرآن محترم است و آن بیدین در جراید نمینوشت که امروز قانون غیرشرعی، قرآن ماست، خدا دهانت را بشکند... اگر حریت مطلق نبود این همه منکرات در معابر شایع نمیشد».
شیخ در بخش دیگر فریاد میزند: «آخر مقبول کدام احمق است که کفر، حامی اسلام شود و میرزا ملکم، حامی اسلام و عدل اسلامی شده باشد؟ من تعجب دارم از بیتصوری این جماعت.» شیخ شهید در بخش دیگر از مواضع خود تصریح میکند که هدف این جماعت ایجاد یک حکومت لائیک براساس دموکراسی لیبرال است که در آن اکثریت آرا، حتی بتواند برخلاف شرع الهی قانون تصویب کند و در نهایت ارزشها و اهداف و احکام مادی انگلیسیها بر جامعه سیطره پیدا کند تا نام و نشان از توحید و عدل اسلامی باقی نماند:«برادر عزیزم، بدان که حقیقت مشروطهای-که اینان میگویند- عبارت از آن است که... بدون ملاحظه شرع اطهر، هر چه به نظر آنان مستحسن آمد، آن را قانون مملکتی قرار بدهند. سوای این آنچه به تو گفتهاند، کذب محض است. اگر در قانون اساسی، محض تدلیس و از باب لابدی، نوشتند که باید موادش مطابق شرع باشد ولی در ادامه همان متن نوشتهاند که تمام مواد قانونیه قابل تغییر است و از جمله، همین«موافق شرع بودن» که این را هم استثنا نکردند و آن هم تغییر داده میشود حالا هم محض بستن دهان من و تو اسم شرع را فعلا به زبان میرانند... و این مطلب را اسباب تحصیل اغراض فاسده خود قرار دادهاند». شیخ فضلالله در فراز دیگری از سخنانش به صداقت اعلام میدارد که نهضت مقاومت، طرفدار مجلس و مشروطه و آزادی، اما در حیطه معارف و احکام اسلام است و آخوندهای سادهلوح و زودباور نباید فریب الفاظ را بخورند چرا که تظاهر به دینداری اینان برای پیشبرد اهداف پنهان است. اما مدتی که گذشت و خط انحراف در سطح خواص و سیاسیون جنبش تشدید شد و از خارج نیز مورد حمایت قدرتهایی چون انگلیس و... قرار گرفت، شیخ موضع قاطع گرفت و فریاد افشاگری برداشت؛ پایان داستان شیخ که به دنبال شفافیت تئوریک بود و علیه غوغاسالاری قیام کرده بود به بهای جانش تمام شد و پیکرش چونان بیرقی بر بام سرای این مملکت برافراشته شد تا نماد غربزدگی و استعمار کهن در این مرز و بوم باشد.
نظرات شما عزیزان: